پرشیا 2 دانلود

پرشیا 2 دانلود

پرشیا 2 دانلود

پرشیا 2 دانلود

پرشیا 2 دانلود
پرشیا 2 دانلود
ثبت شده در ستاد ساماندهي وزارت فرهنگ و ارشاد
تبليغات در سايت ما
درباره ما
موضوعات
آرشيو
نويسندگان
تبليغات
سر يال ها
از یاد رفته



ياد بگذشته به دل ماند و دريغ

نيست ياري كه مرا ياد كند

ديده ام خيره به ره ماند و نداد

نامه اي تا دل من شاد كند


خود ندانم چه خطائي كردم

كه ز من رشته الفت بگسست

در دلش جائي اگر بود مرا

پس چرا ديده ز ديدارم بست


هر كجا مي نگرم، باز هم اوست

كه بچشمان ترم خيره شده

درد عشقست كه با حسرت و سوز

بر دل پر شررم چيره شده


گفتم از ديده چو دورش سازم

بي گمان زودتر از دل برود

مرگ بايد كه مرا دريابد

ورنه درديست كه مشكل برود



مي كشندم چو در آغوش به مهر

پرسم از خود كه چه شد آغوشش

چه شد آن آتش سوزنده كه بود

شعله ور در نفس خاموشش


شعر گفتم كه ز دل بردارم

بار سنگين غم عشقش را

شعر خود جلوه ئي از رويش شد

با كه گويم ستم عشقش را


مادر، اين شانه ز مويم بردار

سرمه را پاك كن از چشمانم

بكن اين پيرهنم را از تن

زندگي نيست بجز زندانم


تا دو چشمش به رخم حيران نيست

به چكار آيدم اين زيبائي

بشكن اين آينه را اي مادر

حاصلم چيست ز خود آرائي


در ببنديد و بگوئيد كه من

جز او از همه كس بگسستم

كس اگر گفت چرا؟ باكم نيست

فاش گوئيد كه عاشق هستم


قاصدي آمد اگر از ره دور

زود پرسيد كه پيغام از كيست

گر از او نيست، بگوئيد آن زن

ديرگاهيست، در اين منزل نيست
 
مي پسندم نمي پسندم
باران رادوست دارم


 

 

 

 

 

 

 

روزي کـه دلـم پيش دلت بود گرو *  دستان مـرا سخت فشردي کـه نرو

روزي که دلت به ديگري مايل شد*کـفـشـان مـرا جفت نمودي که برو 

 

بار اول با معذرت خواهي

 

                      بار دوم با گريه

 

                             بار سوم با ريختن غرورت نگهش دار!

 

                                                                ولي بار چهارم... 

 

   ديگه نه ميشه و نه بايد کاري بکني!

 

                کسي که دلش با تو نباشه و بخواد بره...ميره.

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم

 

مي پسندم نمي پسندم
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود


گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
مي پسندم نمي پسندم
به دیدارم بیا...



 

هميشه براي كسي بخند

 

كه ميدوني به خاطر تو شاد ميشه...

 

واسه كسي گريه كن

 

كه مي دوني وقتي غصه دري و اشك ميريزي

 

برات اشك ميريزه...

 

براي كسي غمگين باش كه در غمت شريكه...

 

عاشقه كسي باش كه دوست داره

مي پسندم نمي پسندم
معمای عشق ...


 از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.


از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان.

 

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است

 

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است .

 

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن میسوزد

 

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست.

 

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد.

 

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.

 

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

 

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود.

 

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد

 

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد میشود.

 

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر میگذارد

 

از خود عشق پرسیدم عشق چیست؟ گفت فقط یک نگاه

 


مي پسندم نمي پسندم
فاصله


شاید در ظاهر کیلومترها فاصله بین من و توست...

اما هر بار دل تنگ میشوم دستانم را روی قلبم میگذارم

آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم...

چه ساده تمام زندگیم شدی ای

و چه زیبا فاصله ها را در هم کوبیدی ای و در کنارم هستی

تا همیشه در من جاری باش...

مي پسندم نمي پسندم
باران


 

آسمان بارانيست...

همگي ميگذرند...

چتر دارن به دست...

تا نبارد باران بر سر و صورتشان...

اما...........

من تنها و رها

زير اين سقف سياه

مينشينم بي تو...

و به تو....مي انديشم...

مي پسندم نمي پسندم
عشق یعنی


عشق يعني .............

عشق يعني کسي که دلتو مي بره 

عشق يعني بعضي وقتا اشک زياد ريختن

عشق يعني جز عشقت هيچي رو نبيني

عشق يعني اين فکر که چقدر خوبه اون تو رو بخواد

عشق يعني قشنگ ترين لباستو براش بپوشي

عشق يعني ترانه اي که اونو به يادت مي ندازه

عشق يعني منتظر تلفنش باشي

عشق يعني بدون اون انگار تو بيابون سرگردوني

عشق يعني وقتي اونو مي بيني داغ کني

و عشق يعني هيچ وقت دلشو نشکني

و با همه ی اینا به یک کلام

 به سادگی عشقت رو فراموش نکنی

مي پسندم نمي پسندم
به دیدارم بیا...


به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریک 

دلم تنگ است 

بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهای ها

دلم تنگ است

بیا بنگر!!

چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی!

شب افتاده است .... و من 

و من تنها و تاریکم !!!!

و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من 

بیا ای یاد مهتابی...

مي پسندم نمي پسندم


 

کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه

 

بیشتر از همه تنهاست اون رو تنها نذارید

چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره

مي پسندم نمي پسندم


مي پسندم نمي پسندم
شعر های عاشقانه


 

شبه دلگیر

...

دلم گرفته امشب

ندیدمت کجایی؟

باور نمی کنم من

انقد تو بی وفایی

--

چند سالیه با رویات

شب رو سحر میکنم

چند روزیه که خیلی

از دست تو دلخورم

---

یادش بخیر اوایل

روزای آشنایی

میگفتی عشقم تویی

نبینی بی وفایی

---

اما دیگه این روزا

جات خالیه تو خونه

آره دلم این روزا

داره هزارتا بونه

---

از اون روزای مستی

دارم هزار نشونه

من دیگه رفتم بی تو

دل میگیره بهونه

---

شعر:علی و پویا

مي پسندم نمي پسندم
جلسه امتحانِ عشق


در جلسه امتحانِ عشق
من مانده‌ام و یک برگه
سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود!
در این سکوت بغض‌آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند!
و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد!
عشق تو نوشتنی نیست..
در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم!
وقت تمام است.

برگه ها بالا...

مي پسندم نمي پسندم
شمع عشق


چقدر سخته از بغض گلو درد بگیری و همه بگن:

لباس گرم بپوش

 

از کدام سو دورم می زنی؟

می خواهم از همان سو …

دورت بگردم!

 

من شمع جان گدازم ، تو صبح جان فزایی 

سوزم گرت نبینم ، میرم چو رخ نمایی
نزدیک این چنینم ، دور آن چنان که گفتم 

نه تاب وصل دارم ، نه طاقت جدایی

 من و یک لحظه جدایی ؟ نتوانم !!! بی تو من زنده نمانم

مي پسندم نمي پسندم



عشق و غم

چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم

شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم

غصه ها توی قلبم امونمو بریده 

درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده

هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی

میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی

این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه

از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه

خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت

هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت

بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن

گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن

میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه

میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه

دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری

تورم کنار میذاره ؟ انتخاب آخری ؟

شعر: علی و پویا

مي پسندم نمي پسندم

نواي رمضان
نظرسنجي
آمار
مطالب تصادفي
جديد ترين مطالب
ورود کاربران
عضويت سريع
آخرين نظرات کاربران